صفحه 1
استاندارد

دانلود رمان دختر اجباری رایگان

دانلود رمان دختر اجباری اثر حدیث R pdf

دانلود رمان دختر اجباری اثر حدیث R نگارش قوی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20novel.com

عنوان رمان دختر اجباری

ملیت ایرانی

ژانر عاشقانه، طنز، کلکلی

زبان فارسی

تعداد صفحه 721 صفحه

چرا مادر و پدر من فکر میکنن با ازدواج من میتونن علاقه و رفتار های منو کمرنگ کنن؟ هووف… تقه ای به در خورد. ماهی؟؟ روی تخت نشستم مامان وارد اتاق شد و با دیدن من که با قیافه شلخته و موهای ژولیده روی تخت نشسته بودم جیغ کشید. _وا خاک عالم تو چرا هنو حاضر نشدی؟؟! این لباس های پسرونه و زشت رو هم از تنت بکن… (این رمان جلد دوم رمان هانا پسر تقلبی است.)

خلاصه رمان دختر اجباری

راهم رو به سمت خونه کج کردم. خودمم خسته شده بودم. دلم می خواست یک شخصیت داشته باشم ولی… کلیدم رو از جیبم بیرون آوردم و هنو در کامل باز نکرده بودم که صدای جیغ مامان بلند شد _اومدی دختره چشم سفید.. مگه دستم بهت نرسه.. بیا تو ببینم. پشت در قایم شدم _مامان جان اگه منو نمیخوری بیام..؟؟ جیغ زد_حالا منو مسخره میکنی؟؟ صدای خنده بابا بلند شد. _هانا جان بذار بیاد داخل بعد.. همسایه ها خوابن.. وارد حیاط شدم که مامان چشم غره غلیظی بهم رفت به اصرار بابا وارد خونه شد. ترجیح می دادم الان جلوی چشم مامان ظاهر نشم و با دو به سمت بالکن اتاقم

رفتم و به سختی خودم رو بالا کشیدم. به محض رسیدن به اتاق روی تخت ولو شدم _هوووف چشمام بستم و تو رویاهام به فکر یه زندگی پسرونه بودم که خوابم برد… صبح با صدای زنگ ساعت تیز ازجام بلند شدم _اخ لعنتی باز دیرم شد.. تند تند مانتو و شلوارم پوشیدم و مقنعمو از زیر بالشتم بیرون کشیدم _اوه چقد چروک.. بیخیال اتو کشیدنش شدم تند سرم کردم بعد از برداشتن کیف و وسایلم از اتاق بیرون دویدم.. مامان با دیدنم داد زد. _کجا بیا صبحانه.. کفشای پسرونمو از جاکفشی بیرون کشیدم _دیرم شده مامان خداحافظ… جلوی دانشگاه نفس نفس زنان ایستادم…

بعد اینکه نفسم اومد سرجاش.. دوباره با دو به سمت کلاس رفتم. طبق معمول دیر کرده بودم موهای کوتاهم توی مقنعه ام چپوندم و تقه ای به در زدم که صدای زمخت استاد بلند شد _بله؟؟ آروم در باز کردم و لبخندی زدم _سلام استاد اجازه هست؟! اخمی روی پیشونی چروکیده اش نشست. _خانوم همایونی طبق معمول باز دیر کردید! ایندفعه چه بهونه ای برای گفتن دارید! ریلکس لبخند پت و پهنی زدم. _چیز شد یه گربه نه یه سگ اها اره سگ بود.. دنبالم کرد مجبور شدم چندتا خیابون بچرخونمش تا گمم کنه این شد که دیر شد چشمای استاد گرد شد. کل کلاس ترکید از خنده. سری تکون داد…خلاصه رمان

دانلود رمان دختر اجباری

استاندارد

دانلود رمان فراتر از خسوف اثر الف_ علی کرم بدون سانسور

دانلود رمان فراتر از خسوف از الف_ علی کرم pdf

دانلود رمان جدید نودهشتیا بدون سانسور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دانلود رمان فراتر از خسوف از الف_ علی کرم با فرمت‌ های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

📖 نام این اثر: #فراتر_از_خسوف

🖋 نگارنده : #آسیه_علی_کرم

📝 سبک: #عاشقانه #خانوادگی

🗒 برگه : 1732

مینا به اشتباه دل به سهیل پسر عموی خود میبند درحالیکه میداند پدرش سالهاست اعلام کرده که برادری ندارد و خانوداه اش حق هیچ مراوده ای با آنها را ندارند، یکروز که در حال صحبت با سهیل است برادرش بهزاد او را میبند و پدر و مادر را در جریان میگذارد و …

شب گذشت و طلوع صبح، ندای یک روز جدید رو می‌داد. صبحی که قرار بود، من به محله‌ی قدیمیمان بروم و نمی‌دونستم با دیدن پیاده‌رو‌ها و خیابون‌هایی که با اون سهیل نامرد قدم می‌زدم، چه حالی ممکن بود بهم دست بده. اما کاری نمی‌تونستم بکنم. دستور پدر بود و باید اجرا می‌شد. صبح زود از خواب بیدار شده بودم و حاضر شدن بیتا رو برای مدرسه تماشا می‌کردم. حتی دیگه به مدرسه رفتن بیتا هم غبطه نمی‌خوردم. هیچ حسی به زندگی نداشتم. فقط یه کم تنهایی می‌خواستم…

خلاصه رمان فراتر از خسوف

به اتاقم رفتم و روی تخت خودم نشستم. سر چرخوندم و به تخت بهم ریخته ی بیتا کمی نگاه کردم. وسایلم توی مدرسه مونده بود، کاش بیتا برام بیاره شون. در باز شد و مامان با یه بشقاب سوپ خوش آب و رنگ وارد اتاق شد. ظرف رو روی پاتختی گذاشت. -یکم داغه، ولی گرمت میکنه. موهای رنگ شده اش رو پشت گوشش فرستاد و کنارم نشست. -دخترم من تو رو بد تربیت نکردم، محرم نامحرم یادت دادم. چرا رفتی با سهیل طرح دوستی ریختی؟ از حرف مامان جا خوردم و با تعجب بهش خیره شدم. بعد از کمی مکث گفتم: مامان، دوستی چیه؟ اون پسرعموی منه! -وقتی جمشید، عموی تو نیست،

برادر پدرت نیست. چطور پسرش میشه پسر عموی تو! -یعنی چی؟ تو هم که حرف بابا رو میزنی! خدا بیامرزه آقا بزرگ و، اون یادمون داد به عمو جمشید بگیم عمو. اون همیشه میگفت من دو تا پسر دارم. چرا اونموقع بابا چیزی نمیگفت؟ -برادری چطوری به وجود میاد؟ متعجب از سوالی که پرسیده بود، بهش خیره موندم. دست انداخت و مقنعه ام رو از سرم درآورد و ادامه داد: -اینکه آدم از پدر یا از مادر یا از هر دو طرف با یکی هم خون باشه. درسته؟ مقنعه رو به کناری انداخت. دست انداخت و لبه ی کاپشنم رو گرفت و در حالی که از تنم درش می آورد، گفت: -جمشید و بابات نه از پدر و نه از مادر،

با هم یکی نیستند. اخمی کردم و با دهن باز به مامان نگاه کردم. مامان کاپشن رو گوشه ی تخت گذاشت و بشقاب سوپ رو توی دستش گرفت. آقا بزرگ خدا بیامرز، بعد از این که زن اولش فوت میکنه، میره و این نیّر خانم رو میگیره. نیّر هم از شوهر قبلیش یه پسر داشته، که همین جمشید خان بوده. بعد که وارد خونه آقا بزرگ میشه، آقا بزرگ برای جمشید به اسم خودش شناسنامه میگیره. این اولین باری بود که این حرف ها رو می شنیدم. می دونستم مامان نیّر، زن دوم آقا بزرگه و مادر پدرم نیست، اما بقیه اش رو نمیدونستم. خواست که شناسنامه ی اصلی جمشید و پیدا کنه، ولی نتونست….

دانلود رمان فراتر از خسوف از الف_ علی کرم

دانلود رمان فراتر از خسوف بدون سانسور

استاندارد

دانلود رمان ازدواج صوری طلاق زوری [کامل] اثر کیانا بهمن زاد بصورت رایگان

دانلود رمان ازدواج صوری طلاق زوری [کامل] از کیانا بهمن زاد pdf

دانلود رمان fire and blood به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

نام رمان: #ازدواج_صوری_طلاق_زوری [کامل]

ژانر: #عاشقانه #ازدواج_اجباری

نویسنده: #کیانا_بهمن_زاد

خلاصه:

ثانیه به ثانیه میگذرد

در هر بار رودرو شدن جز جنجال

باهم در تکاپوی چیز دیگری نبودیم

رقیب هم بودیم و از سر لجبازی

ثانیه هایی که میتوانستیم

عاشقی کنیم را به باد هوا گرفتیم

حماقت بود قبول کاری که در

توانایی های انسانیتمان بود

اما در توانایی قلب

چارچوب قانون

و کارمای دنیایمان نبود

اینجاست که قصه ما با

غصه همکار شدنمان آغاز میشود:)

شماره پشتیبانی پس از خرید

09170366695

آقای حامد شورکی

قیمت : 15 هزارتومان

دانلود رمان ازدواج صوری طلاق زوری [کامل] اثر کیانا بهمن زاد

استاندارد

دانلود رمان حس اشتباه اثر مریم پیروند pdf

دانلود رمان حس اشتباه اثر مریم پیروند

دانلود رمان حس اشتباه به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در بیست رمان

📚#حس_اشتباه

✍️ نویسنده : #مریم_پیروند

✨ ژانر : #عاشقانه_اجتماعی

📑 خلاصه :

جانا درگیرِ یه احساس متفاوته، احساسی که فکر می کنه واقعی‌ترین حسش به حساب میاد‌.

این احساسات از لحظه‌ای رقم می‌خورن که صمیمی‌ترین دوستش رُزا سعی داره مسیر افکارش رو کم کم به بیراهه بکشه.

اما با اومدنِ شاهو توی زندگیش، کم کم از این اشتباه بیرون میاد.

قسمتی از متن رمان حس اشتباه

پوزخندی زد و سرش رو عقب کشید… دردم مضحکه شدن خودم و شماست. حرکت سایش دندونهاش رو روی هم دیدم و میدونستم از کفر حرفهام داره به ستوه در میاد. اون پسره بیخودی هر روز هر روز به بهانه یا نمیشد بیاد خونه ی ما… نمیتونم به این فکر کنم که بین اون و مامان چیزی وجود نداره و این رفتارها حاصل یه شک و ظن اشتباست. من میدونم با همید.

جانا خدا شاهده یکی میزنم تو دهنتا… یه بارکی بگو من … چرا حرف الکی در میاری؟ دارم میگم بین من و شاهین چیزی نیست بهش خیانت کردی خون خونمو خورد وقتی با عصیان و بی ملاحظه اینو به زبون آوردم. با عصبانیت نگاهش رو گرفت و و از زور خشم و بغض قطره اشکی که توی چشمش ذوق ذوق می کرد، یهویی از چشم هاش فرو ریخت صورتش رو به جهت مخالف ،پیچید ولی من لرزش چونه و لبهاش رو دیدم

با تاسف گفتم: نمیدونم چی بگم چیکار کنم ولی مطمئنم غیر از اینم نیست….. همه میدونن حتی مشتاق بزرگ امروز تو رستوران با نگاش داشت میگفت درسته تو شاهورو

نخواستی ولی شاهین گلوش پیش مامانت گیر کرده من اینو از خیلی وقت پیش فهمیدم از چند سال پیش وقتی اون یه پسره بیست و پنج ساله بود و به بهانه ی دیدن بابا و کار میومد خونه مون…

شماره پشتیبانی پس از خرید :

09170366695

آقای حامد شورکی

قیمت : 20 هزارتومان

دانلود رمان حس اشتباه اثر مریم پیروند pdf

استاندارد

دانلود رمان بچه پرو های شهر [کامل] از کیانا بهمن زاد بدون سانسور

دانلود رمان بچه پرو های شهر [کامل] از کیانا بهمن زاد pdf

دانلود رمان بچه پرو های شهر [کامل] از کیانا بهمن زاد pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20 رمان

نام رمان: #بچه_پرو_های_شهر [کامل]

ژانر: #عاشقانه #طنز #کلکلی

نویسنده: #کیانا_بهمن_زاده

خلاصه:

خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان

وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی

توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر نکنم مگر اینکه زیادی احساسی باشی اشکت در بیاد بیشتر کلکلی و یه داستان تقریبا میشه گفت متفاوته که درواقع شخصیتاش اونو متفاوت کردن.

ت متفاوته که درواقع شخصیتاش اونو متفاوت کردن.

شماره پشتیبانی پس از خرید

09170366695

آقای حامد شورکی

قیمت : 15 هزارتومان

دانلود رمان بچه پرو های شهر [کامل] از کیانا بهمن زاد بدون سانسور

استاندارد

دانلود رمان خوب همخون اثر نازنین دیناروند بصورت رایگان

دانلود رمان خوب همخون

دانلود کتاب h point فارسی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

📚#خوب_همخون

✍️ نویسنده : #نازنین_دیناروند

✨ ژانر : #عاشقانه_اجتماعی

📑خلاصه :

قصه رو شروع می کنیم، از زبون دختری که دست انداخت بیخ گلوی دختر لوس خانواده و حالیش کرد که توی دنیای گرگهای گوسفند نما،لازمه که مواظب باقی مونده های خونواده ش باشه ، دستشو گرفت رو زانو هاش و دونه دونه درا رو زد و دنبال رحمت خدا گشت،تا خانواده ش رو نجات بده !

شماره پشتیبانی پس از خرید

09170366695

آقای حامد شورکی

قیمت فقط : 20 هزارتومان

دانلود رمان خوب همخون اثر نازنین دیناروند نگارش قوی

استاندارد

دانلود رمان شقایق خزان دیده اثر زینب حائری بدون سانسور

دانلود رمان شقایق خزان دیده از زینب حائری pdf

دانلود رمان sanditon به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دانلود رمان شقایق خزان دیده pdf از زینب حائری

با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر و PDF

موضوع رمان: عاشقانه،هیجانی

نام کتاب: شقایق خزان دیده

ژانر: عاشقانه،هیجانی

نویسنده: زینب حائری

تعداد صفحات: 1687

خلاصه رمان شقایق خزان دیده

شقایق خزان دیده داستان دختری است به نام شقایق که از طرف خانواده اش به شدت

با کمبود محبت روبروست در این بین با خواهر و برادری

به نام مهتاب و شهاب آشنا می‌شود و طی دوستی با آنها به راز بزرگی در زندگی اش پی می‌برد و

توسط شهاب مسیر زندگی اش تغییر می کند

قسمتی از رمان

زمستان بود و سرما بیداد مي كرد خورشید درجایگاه بعد از ظهر قرار داشت

با اینكه خیلي مي خواست قدرت نمایي كند و حضور خود را در پهنه آسمان اعلام دارد ولي هرچه بیشتر

سعي مي كرد كمتر موفق مي شد برف سفیدي كه سراسر زمین را پوشانده بود اشعه

هاي كم رمق خورشید را هم كه به سختي خود را به

زمین رسانده بودند منعكس مي كرد و به صاحبش پس مي فرستاد

رمان شقایق خزان دیده زینب حائری

با اینكه خورشید در آسمان بود اما گرمي و و حرارتي احساس نمي شد و همین موضوع رفت و آمد را تا

حد زیادي كاهش داده بود شقایق از اتوبوس پیاده شد هرچند تا منزل راه زیادي

در پیش داشت ولي دلش مي خواست در خلوت خیابان و كوچه ها قدم بزند و به این طریق

ناراحتیهاي درونش را تسلي دهد ناراحتی هایي كه هر روز دامنگیرش بود و در نظر او

هیچ وقت تمامي نداشت امروز صبح نیز با همین وضع منزل را ترك كرده و به دانشگاه رفته بود

مدتي هم كه در دانشگاه بود با اینكه به علت مشغولیت درس كمي اوضاع را فراموش مي كرد ولي

باز غم و اندوه در اعماق روحش آزارش مي داد

شماره پشتیبانی پس از خرید

09170366695

آقای حامد شورکی

دانلود رمان شقایق خزان دیده اثر زینب حائری بدون سانسور

استاندارد

دانلود رمان غم نبودت از سحربانو69 نگارش قوی

دانلود رمان غم نبودت اثر سحربانو69

دانلود کتاب q skills for success 5 به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

غم نبودت 📚⬆️

✍️نوشته سحربانو69

تعداد صفحات 623

نویسنده رمانهای جانان…. گلشیفته… پرستش

خلاصه رمان:

غزل دختری بسیار مهربون و احساساتیه که عشق امیر علی و تو دلش داره..هردوشون به هم علاقه دارن و این محبت نه به زبون بلکه با دل و نگاهشونه..یک روز قبل از اینکه امیر علی و غزل به هم از علاقشون بگن توکا از غزل می خواد که…قشنگه..

پایان خوش

دانلود رمان غم نبودت رایگان

استاندارد

دانلود رمان مادمازل از سیما نبیان منش نگارش قوی

دانلود رمان مادمازل با لینک مستقیم

دانلود رمان مادمازل اثر سیما نبیان منش نگارش قوی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در www.20novel.com

📚#مادمازل

✍️نویسنده : #سیما_نبیان_منش

✨ ژانر : #عاشقانه

📑خلاصه :

رستا از نوجونی شیفته ی پسر همسایشون هست و روش کراش داره. پسری که برادر همکلاسیشه!

پسری که مرموزه،مغروره و هیچوقت رستارو تحویل نمیگیره و رابطه ی مخفی و بازی با دوست دختراش داره!

اما همه چیز وقتی عجیب میشه که در کمال ناباوری متوجه میشه فرزام قراره بیاد خواستگاریش.

اون هم فرزامی که هیچوقت تحویلش نمیگرفت و رستا که بشدت رو این آدم مبهم و جذاب کراش داره واسه جلب توجه فرزام و از دست ندادنش حاضر میشه روز خواستگاری تو اتاق لخت بشه تا فرزام بدنش رو ببینه و بپسنده غافل از اینکه فرزام….

قسمتی از داستان رمان مادمازل :

از وقتی رستا اومده بود دیگه حتی یه نیم نگاه هم به من نمی نداخت. همه اش در حال گپ زدن با رستا بود و من حتی به صمیمت خواهر برادری اوناهم غبطه می خوردم.‌ این وسط به حقیقت پنهون وجود داشت. رازی که من می دونستم و خدا و دیگه هیچکس…

هیشکی اینهمه سال نفهمید تا سر حد مرگ خاطرشو میخوام… هیشکی نفهمید چرا اینقدر جوش زدم تا رستا به فرزام برسه.. هیشکی نفهمید تمام تلاشم واسه اینکه دو خانواده بهم نزدیک بشن وصلت با رهامیه که یه روز وقتی جونمو نجات داد،

جونم، مغزم، ذهنم، فکرم، همه چیزم خواستارش شد.. هیچوقت اون روز رو فراموش نمیکنم. هیچوقت فراموش نمیکنم وقتی که نذاشت خفه بشم… وقتی که زد به دل آب تا نجاتم بده… وقتی نفس کشیدن رو بهم بخشید.

خودم نخواستم کسی بفهمه چه رازی تو سینه دارم…. با خودم گفتم چراغ خاموش میجنگم براش… اونقدر میجنگم تا یه روز بدستش بیارم تا یه روز بشه مال من اون روز دیگه هیچ آرزویی از خدا نمیخوااام…هیچی! رستا دستشو رو بازوی رهام کشید و با خنده گفت…

رمان ماد مازل فقط 20 هزارتومان

شماره پشتیبانی پس از خرید

09170366695

آقای حامد شورکی

دانلود رمان مادمازل اثر سیما نبیان منش نگارش قوی

استاندارد

دانلود رمان آیه و عالیجناب از راضیه درویش زاده بدون سانسور

دانلود رمان آیه و عالیجناب pdf

دانلود رمان آیه و عالیجناب اثر راضیه درویش زاده به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20novel.com

📚#آیه_و_عالیجناب

✍️نویسنده : #راضیه_درویش_زاده

✨ ژانر : #عاشقانه_اجتماعی_انتقامی_خانوادگی

📑خلاصه :

آیه دختری جوان که همسرش درست شب عروسی باعث قتل می شه و برای رهایی محبور به طلاق آیه و ازدواج با شخصی دیکر می شه و آیه برای انتقام زندگی خودش و بهترین دوسش پا توی شرکت کسی می ذاره که باعث بدبختی آیه و بهترین دوستش هست…

اون شخص کسی نیست جز «آیهان حکمت» مردی مغرور و خودخواه که…

قسمتی از داستان رمان آیه و عالیجناب :

سکوتی سنگین میونمون حاکم شده بود و این وقت بود برام تا به خودم بیام و هول بودن رو کنار بذارم. آیهان هم که بخاطر قدش خم شد بود یه دستش رو حایل پنجره کرده بود و بیرون رو نگاه می کرد. _من توی صورت مائده اسید نریختم. با حرفی که زد چایی

رو با اکراه قورت دادم و سرم رو بلند کردم. برگشت فنجون رو؛ روی میز گذاشت و روی زمین کنار در نشست. _نمیدونم چرا مائده فکر کرد من اونکارو کردم ولی… میون حرفش پریدم: اما تهدیدش کرده بودی. اخمی کرد. _من و مائده ۲سال باهم بودیم توی اون ۲

سال من از گل نازکتر به مائده نگفته بود من دوسش داشتم و همه چیز واسم جدی بود اما اون خودش یهو پشت پا زد به همه چیز رفت من فقط روزآخر عصبی شدم و تهدیدش کردم به فرض اینکه نمیره یا می فهمه چقدر دوسش دارم اما نفهمید. وقتی رفت و حتی به

من و اون ۲ سال فکر نکرد دفتر مائده رو بستم دیگه هیچوقت بهش فکر نکردم جوری که انگار اصلا نبودش نمی دونم شاید هیچوقت دوسش نداشتم که تونستم انقدر زود از یاد ببرمش و ازش متنفر بشم بابت دل سنگش، من برای خودش هم قسم نخوردم چون …

قیمت رمان فقط 18 هزارتومان

شماره پشتیبانی پس از فروش : 09170366695 | حامد شورکی

پس از پرداخت هزینه فایل برای شما نمایش داده میشود

دانلود رمان آیه و عالیجناب رایگان